داستان من

سلام، من عرفان هستم. بیش از ۴ سال است که در حوزه ی  بیداری آگاهی و شناخت ذهن فعالیت دارم.
سفر من در اوایل سال ۲۰۲۰ با آشنایی با منتورم، آقای باب پراکتور، آغاز شد. این آشنایی جرقه‌ای بود برای ورود به دنیای خودشناسی و توسعه فردی. در طول این مسیر، با چالش‌ها و لحظات شیرین و تلخی روبرو شدم؛ از تجربه‌های عرفانی شگفت‌انگیز گرفته تا افسردگی شدید، شکست های مالی متوالی، تنهایی و غربت که این چالش‌ها همه باعث شدند بیشتر به شناخت و شفای خود بپردازم.

تولد دوباره

در سحرگاه ششم ژانویه ۲۰۲۳، تجربه‌ای میستیکال و عرفانی در حین یک مدیتیشن عمیق برایم رخ داد. این تجربه زندگی مرا دگرگون کرد و هویتی که تمام عمر با آن زیسته بودم، فرو ریخت.
به دنبال این تجربه، نیرویی قدرتمند و ناشناخته از بالای جمجمه‌ام وارد بدنم شد، برای لحظاتی ارتعاشی بی‌سابقه در بدنم  ایجاد کرد. لرزشی شدید که کل فضای اتاقم را نیز در بر گرفت. یک سال بعد متوجه شدم، در کتاب مقدس به شکل سمبلیک به آن اشاره شده است و آن را ( وزش باد ) نامیده است.

Flesh gives birth to flesh, but the Spirit gives birth to spirit. You should not be surprised at my saying, You must be born again ”
The WIND blows wherever it pleases. You hear its sound, but you cannot tell where it comes from or where it is going. So, it is with everyone born of the Spirit

Jesus Christ –

بدن از بدن متولد می‌شود، اما روح از روح متولد می‌شود. شما نباید متعجب شوید از آنچه میگویم :
شما دوباره باید متولد شوید. باد می‌وزد، آنجا که بخواهد. شما صدای آن را میشنوید اما نمیتوانید بگویید از کجا آمد و به کجا می‌رود. پس این برای کسی اتفاق می افتد که از روح متولد میشود.
“عیسی مسیح”
وقتی که این نیرو شروع کرد به سخن گفتن تازه متوجه شدم که «حضور خداوند» را در درونم تجربه می کنم!
در آن لحظه، نیروی الهی از چاکرای گلویم شروع به سخن گفتن کرد:

 

  • I AM Love (من عشق هستم)
  • I AM Light (من نور هستم)
  •  I AM Eternal God (من خدای جاودانه هستم)
  • I AM Master of Masters (من استاد استادان هستم)

….

و سپس ادامه داد:
  • I Have No Voice (من صدایی ندارم)
  • I Have No Color (من رنگی ندارم)
  • I AM Eternal Now (من اکنونِ بی پایان هستم)

….

و در پایان، کلمه ی «AUM» که در عرفان شرق به عنوان اولین صدای هستی شناخته می‌شود را شنیدم و سپس (حضور حضرت حق) از بدنم خارج شد.
تجربه های متوالی دیگری همچون دیدن بدنم بر روی صلیب و بیداری انرژی کندالینی، که رویدادی مافوق طبیعی است، مرا وارد سطح دیگری از آگاهی کرد که درک همه ی آن ها برای من آسان نبود.

شب تاریک روح

این اتفاقات مواجهه ام با «شب تاریک روح» را که در وسط آن بودم، دشوار تر کرد‌. بیش از یک سال و نیم در شوک روحی و روانی عمیقی بودم. درکی از آنچه رخ داده بود نداشتم. عجیب بودن تجربه ها و نبود راهنمای بیرونی گاهی باعث می‌شد احساس کنم که هوشیاری‌ام را از دست داده‌ام. بارها به خودکشی فکر کردم، اما همچنان در خودم می جنگیدم.
در درونم جنگی تمام عیار بین ترس و ایمان برپا بود. نبردی سخت بین نور و تاریکی، که سرانجام، نور پیروز شد.

رسالت من

آنچه که برای من رخ داد، تولدی دوباره در سطح روحی بود؛ چیزی که در ایران باستان به‌عنوان «تولد خورشید» یا «تولد ایزد مهر» و در عرفان مسیحیت به‌عنوان تولد «عیسی مسیح» شناخته می‌شود.
آری من تولد خداوند را در درونم تجربه کردم.
اکنون که رسالت الهی‌ام برای من آشکار شده است، من اینجا هستم تا در مسیر خودآگاهی و رشد فردی راهنمای دیگر فرزندان پدرم باشم. این برای من افتخار است که در این مسیر، الهام بخش دیگران باشم تا آن‌ها نیز «منِ حقیقی» خود را تجربه کنند.
با من همراه شو.
عرفان اُلام
keyboard_arrow_up